یازهرا مددی








اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




جستجو




 
  دلیل غسل واوان و کفن کردن میت... ...
?دلیل غسل ‌دادن و کفن‌کردن میّت? امام رضا(ع) می‌فرمایند: دلیل غسل دادن به مردگان این است که هم از انواع مرض‌ها و آلودگی‌هاى قبل از مرگ نظیف شوند و هم ملاقات با ملائکه و اهل آخرت بدون نظافت و طهارت سزاوار نیست. (وسائل‏‌الشیعه، ج‏2، ص 679) آن حضرت در حدیث دیگرى فرمودند: کفن ‌کردن میت به چند جهت است: 1. عورت او پیدا نباشد(و اگر زن است بدن او پیدا نباشد). 2. مردم نتوانند به او نگاه کنند. شاید برای دیگران خوشایند نباشد. 3. اگر بدنش درد و رنج و بیماری داشته یا کجی صورت و بدن و قبیح المنظر شده، باعث قساوت قلب دیگران نشود. 4. کفن ‌کردن او باعث احترام و عظمت پیش چشم مردم باشد و نزد آنان محترم جلوه کند. 5. او را کفن می‌کنند تا دوستانش با دیدن او محبت و مودت او را نسبت به فرزندان و خویشانش حفظ کنند.(وسائل‌الشیعه،ج 2، ص 725) علت دفن میّت امام علی‌ بن موسی‌الرضا(ع) می فرمایند: «أمروا بدفن المیت لئلا یتأذى به الأحیاء بریحه و بما یدخل علیه من الآفة و الفساد...» (بحارالانوار، ج 75، ص46) در این حدیث‌، حکمت‌های فراوانی برای دفن مرده ذکر شده است، از جمله اینکه: 1. حفظ احترام مرده‌؛ چون اگر دفن نشود، بدن‌، به زودی متعفن می‌‌شود، قیافه تغییر می‌کند و حیوانات صحرا آنرا طعمه خود قرار می‌دهند و این بی‌احترامی بزرگی به متوفی و بستگان اوست و بدیهی است هیچ کس راضی نیست عزیزش به این سرنوشت گرفتار شود. 2. بدن مرده‌، به انواع‌ باکتری‌ها و میکروب‌ها آلوده است و این سبب ابتلای افراد جامعه‌، به بیماری‌های خطرناک می‌‌شود. 3. مردم از بوی بد او اذیت می‌شوند. 4. دفن نشدن مرده‌، سبب آزردگی دوستان و شادشدن دشمنان است‌. ممکن است این سؤال پیش آید که «چرا به جای دفن، مرده را آتش نزنیم؟» در پاسخ باید گفت در دفن ‌کردن میت، آن هم با دستوراتی خاص، حکمت‌های فراوانی وجود دارد که مهم‌ترین آن‌ها حفظ احترام میّت است، چنانچه امام صادق(ع) می‌فرمایند: «حرمة المیت کحرمة الحی؛ حرمت مُرده مانند حرمت شخص زنده است. (الکافی، ج 7، ص 228
موضوعات: بدون موضوع
[دوشنبه 1396-05-30] [ 08:18:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  قضاوت ...
پسرکی دو سیب در دست داشت مادرش گفت: یکی از سیب هاتو به من میدی؟ پسرک یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب ! لبخند روی لبان مادر خشکید! سیمایش داد می زد که چقدر از پسرکش ناامید شده اما پسرک یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت: بیا مامان! این یکی ، شیرین تره! مادر ، خشکش زد چه اندیشه ای با ذهن خود کرده بود. هر قدر هم که با تجربه باشید قضاوت خود را به تأخیر بیاندازید و بگذارید طرف ، فرصتی برای توضیح داشته باشد .
موضوعات: بدون موضوع
 [ 08:16:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  حاجت روا... ...
?به قول یکی از علمای صاحب نفس هر کسی که حاجت دارد علی الخصوص خانه و مسکن میخواهد در روز ولادت یا شهادت آقا امام جواد علیه السلام 9 وعده غذا بین فقرا تقسیم کند انشاالله به حق امام جواد ع به حاجتش میرسد
موضوعات: بدون موضوع
 [ 08:14:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  نامه ای به امام جواد علیه السلام ...
? نامه‌ای به امام جواد «ع» اسماعیل بن سهل گوید: خدمت امام جواد «علیه السلام» نوشتم: چیزى به من تعلیم فرما که اگر آن را بگویم [بخوانم] در دنیا و آخرت با شما باشم. حضرت به خط خود نوشت: سـوره «انّا انزلناه» را زیاد بخوان و لبهایت به گفتن استغـفار «تَر» باشد (یعنى آنقدر استغفار کُنى که دائم لبت از گفتن استغفار در حرکت باشد). ثواب الاعمال و عقاب الاعمال صفحه 197
موضوعات: بدون موضوع
 [ 08:12:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  شهید حججی... ...
#شعر_آیینی ?به مناسبت شهادت مظلومانه شهید #محسن_حججی به دست جنایتکاران داعشی به نام نامی سر، بسمه‌ تعالی سر بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر فقط به تربت اعلات، سجده خواهم کرد که بنده‌ی تو نخواهد گذاشت، هرجا سر قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق که پر شده است جهان، از حسین سرتاسر نگاه کن به زمین! ما رأیت إلا تن به آسمان بنگر! ما رأیت إلا سر سری که گفت: «من از اشتیاق لبریزم به سرسرای خداوند می‌روم با سر هر آنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر.» همان سری که "یحب الجمال" محوش بود جمیل بود، جمیلا بدن، جمیلا سر سری که با خودش آورد بهترین‌ها را که یک به یک، همه بودن سروران را سر زهیر گفت: حسینا! بخواه از ما جان حبیب گفت: حبیبا! بگیر از ما سر سپس به معرکه عابس، " أجنّنی"گویان درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر بنازم " أم وهب" را، به پاره تن گفت برو به معرکه با سر ولی میا با سر خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید گذاشت آخر سر، روی پای مولا سر چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید به روی چادر زهرا گذاشت سقا، سر در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد همان سری است که برده برای لیلا سر همان که احمد و محمود بود سر تا پا همان سری که خداوند بود، پا تا سر پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر میان خاک، کلام خدا مقطعه شد میان خاک؛ الف، لام، میم، طا، ها، سر حروف اطهر قرآن و نعل تازه‌ی اسب چه خوب شد که نبوده است بر بدن‌ها سر تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود به هرکه هرچه دلش خواست داد، حتی سر جدا شده است و سر از نیزه‌ها درآورده است جدا شده است و نیفتاده است از پا سر صدای آیه کهف الرقیم می‌آید بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام که آفتاب درآورد از کلیسا سر عقیله، غصه و درد و گلایه را به که گفت؟ به چوب، چوبه محمل، نه با زبان، با سر دلم هوای حرم کرده است می‌دانی دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر شعر از: #حمیدرضا_برقعی •┈••✿?✿••┈• •┈••✿?✿••┈•
موضوعات: بدون موضوع
[جمعه 1396-05-27] [ 10:24:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت