یازهرا مددی








اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




جستجو




 
  سه شنبه تون عالی ... ...
سه شنبه تون عالی خدایا?? بهترین هارا نصب دوستانم کن بهترین احوال بهترین کسب وکار بهترین اوقات بهترین زندگی و بهترین عاقبت را?? ?
موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1396-05-24] [ 05:25:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  زندگی درست مثل نقاشی کردن است... ...
زندگی درست مثل نقاشی کردن است خطوط را با امیـــــد بکشید اشتباهات را با آرامش پاک کنیـد قلم‌مو را در صبـــــر غوطه‌ور کنید و با عشق رنگ بزنیـــــد ‍
موضوعات: بدون موضوع
 [ 03:25:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  بوسیدن کودک چه فایده ای دارد؟ ...
─═इई ???ईइ═─ ? بوسیدن_کودک چه فایده ای دارد؟ ?بوسیدن فرزند پرخاشگری او را کاهش میدهد! ?بوسیدن فرزند انرژی های اضافی او را تخلیه میکند! ?بوسیدن فرزند باعث میشود رابطه عاطفی و روانی بین فرزند و والدین تقویت شود! ?بوسیدن فرزند باعث میشود که کودک در کنار والدین احساس امنیت بیشتری بکند! ?بوسیدن فرزند اشتهای روانی و غذایی او را افزایش میدهد! ?بوسیدن فرزند یک نوع تن آرامی را برای او فراهم میکند! ?هنگام بوسیدن فرزند میتوان سفارش های لازم تربیتی و آموزشی را به او گوشزد کرد (در این موقعیت همکاری کودک بالاست). ?نکته آخر: بچه هایتان را خیلی ببوسید مخصوص‍‍اً دست های آنها و حتی پاهایشان را .دست هایشان را روی گونه تان بگذارید. چون دست مغز دوم و یک عضو کلیدی و بسیار مهم است! ─═इई ???ईइ═─
موضوعات: بدون موضوع
 [ 01:20:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  نکته... ...
بعضی هاهمدیگر را دور میزنند تا زودتربه مقصد برسند غافل از اینکه زمین گرد است و باز به هم می رسند کاش هیچ وقت همدیگررو دورنزنیم
موضوعات: بدون موضوع
 [ 11:00:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  زیباترین عروسی... ...
?•○●زیباترین عروسی●○•? ?همزمان با شب ولادت فرخنده حضرت اباعبدالله علیه السلام، مصادف بود با دومین سالگرد ازدواج شهید مدافع حرم مرتضی زارع. ?همسر شهید زارع به همین مناسبت دست به قلم برده، حرف های دل بر قلم جاری کرده و کاغذ را متبرک به نام اباعبدالله الحسین علیه السلام… ?من و همسرم قصد داشتیم تا آغاز زندگیمان را در شب میلاد بهترین سرور کائنات حضرت سیدالشهداء علیه السلام آغاز کنیم. ✍دعوتنامه را خودمان نوشتیم. آقا مرتضی با اشتیاق تمام اصرار داشت تاریخ عروسیمان شب میلاد امام حسین (ع) باشد و روز پاسدار اشتیاقش را دوچندان می کرد. ?کارت های عروسی را که توزیع می کردیم، جای برخی میهمانان را خالی دیدیم، شروع به نوشتن دعوتنامه کردیم برای امام علی علیه السلام، امام حسین (ع)، حضرت ابوالفضل (ع)، امام جواد، امام موسی کاظم، امام هادی و امام حسن عسگری علیهم السلام و دعوتنامه ها را به عموی آقا مرتضی که راهی کربلا بودند دادیم تا در حرم این بزرگواران بیندازند و برای حضرت مهدی (عج) هم نامه ای مخصوص نوشتیم. ?از چهارده معصوم عاجزانه درخواست کردیم که در عروسی ما شرکت کنند و برای این که دعوت ما را قبول کنند دعای توسل خواندیم. ?چند شب قبل عروسی خواب دیدم که من با لباس عروس و آقا مرتضی با لباس دامادی در حرم امام حسین (ع) هستیم و برایمان جشن گرفته اند، یک دفعه به ما گفتند که شما همیشه همسایه ما بودید و یک عمر همسایه ما خواهید ماند. ?خواب عجیبی بود برای آقا مرتضی که تعریف کردم بسیار خوشحال شد و گفت: خوشا به حال شما؛ من می دانم که شما شهید می شوید، من به او گفتم اما به نظرم شما شهید می شوی چون مدت کوتاهی در خوابم بودید. ?عروسیمان رنگ و بوی خاصی داشت، مسئول تالار به آقا مرتضی گفت: عروسی مذهبی در این تالار زیاد برگزار شده اما عروسی شما خیلی متفاوت بود. ?برگه هایی را که در آن احادیث و جملات بزرگان نوشته بودیم، بین مهمان ها توزیع کردیم و جالب آن که عده ای به ما گفتند آن جملات، راه زندگیمان را عوض کرد! برای ما خیلی جالب بود که تاثیر یک کلام معصوم در مکانی به نام تالار عروسی، شاید تاثیرگذارتر باشد تا روی منبر… عروسیمان متفاوت بود و شاید به خاطر حضور دو شهید بزرگوار شهیدسجادمرادی و شهیدمرتضی زارع در این جشن بود… آقا مرتضی همیشه می گفت: ازدواجم را مدیون حضرت زهرا (س) هستم و برای همیشه مدیون حضرت هستم. ?شاید خنده دار باشد اما احتمالا ما اولین عروس و دامادی بودیم که قبل از آن که مهمانان به تالار بیایند ما آن جا حضور داشتیم، دلمان نمی خواست مهمانان را معطل کنیم. با گل زدن به ماشین عروس، مخالف بودیم و آن را خرج اضافه می دانستیم البته یکی از همسایه ها به اصرار دوستان چند شاخه گل به ماشین عروسمان زد. در راه آرایشگاه به تالار، زندگیمان را با شنیدن کلام وحی آغاز کردیم. یادم می آید چون نزدیک اذان مغرب بود، آقا مرتضی آن قدر با سرعت رانندگی می کرد که فیلمبردار به او تذکر داد. در ماشین به من می گفت: نماز اول وقت مهم تر است تا فیلمبرداری! و وقتی وارد تالار شدیم آقا مرتضی به مهمانان گفت: برای تعجیل در فرج حضرت صلوات بفرستید. ?آن شب باران شدید می بارید عده ای گفتند ته دیگ خوردن های زیادی کار دستتان داد اما من مطمئن بودم که خداوند با بارش باران رحمتش به من یادآوری می کرد که همسرت سرسبد نعمت هایی است که من از روی رحمت به تو عطا کرده ام؛ چرا که صدای رحمت خدا مانند صدای پای پروانه روی گل ها بی صداست… ⭐️حدود دویست غذای اضافه، تاوان عروسی مذهبی گرفتنمان بود⭐️ عده ای نیامدند و اظهار کردند چگونگی عروسی شما قابل پیش بینی است! صبح فردای عروسی آقا مرتضی غذاهای باقیمانده را بسته بندی کرد و به خیریه داد، همان شد خیر و برکت در زندگیمان… همسر عزیزم، دومین سالگرد عروسیمان مبارک باشد. خوشا به حالت! من با تمام ظلماتم روی زمین ماندم و تو در بهشت، در جوار امام حسین (ع) با تمام برکاتش… پر بیراه نیست که لحظه جان دادن، نام مبارکش را بر زبان جاری کردی… برای همسفر جا مانده ات دعا کن… من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست و از آن روز سرم میل بریدن دارد ■□●زیباترین عروسی با دعوت اهل بیت و حضور 2 شهید مدافع حرم در شب میلاد امام حسین (ع) ...●□■ راوی:همسر شهید مرتضی زارع ‌زندگی هاتوڹ اهل بیت پسند ???????
موضوعات: بدون موضوع
[دوشنبه 1396-05-23] [ 10:52:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت